زهرازهرا، تا این لحظه: 16 سال و 10 روز سن داره

زهرا امانت الهی

زهرا در 4 سال و دو ماهگی

امروز یعنی 17 تیر 1391 است و الان زهرا با بابا رفته کلاس شطرنج . زهرا آنقدر به شطرنج علاقه داره که برنامه ی مورد علاقه ی خود "گل گندم " و حتی تماشای سی دی "این چیه این چی چیه " را که برای اولین بار می خواست تماشا کنه را کنار گذاشت و خیلی سریع آماده شد . زهرا به ژیمناستیک خیلی علاقه داره و بی صبرانه روز های فرد را انتظار می کشد . هر وقت جایی می رویم یا کسی به خونه ی ما می آید حرکات و نرمش های کلاس را برای آنها انجام می دهد . البته در حرکات هم خیلی پیشرفت کرده است . به آشپزی و رنده کردن پیاز و سیب زمنی خیلی علاقه داره .در پخت ماکارونی - کتلت خیلی کمک می کند . به آب بازی در حمام و استخر خیلی علاقه داره . حتی اگر جوی آبی با...
8 مرداد 1391

نتیجه

بعد از مدت ها تلاش و برنامه ریزی و صبر نتیجه حاصل شد .(زودتر از اون که توقع داشتیم ) چند شبیه زهرا تنهایی توی تختخواب خودش می خوابه و بهونه گیریش هم  در این مورد تقریبا صفر شده . الان قدم بعدی آماده کردن اون واسه رفتن به مهد کودکه ولی با دیدن وضعیت اسفبار مهدا موندم واقعا چیکار کنم بفرستمش یا که نه     ...
8 مرداد 1391

نقاشی کودکان چه مفهومی دارد؟

يکي از اشکالي که در بيشتر مواقع در نقاشي کودکان ديده مي شود، ترسيم آدمک است. کودکان معمولاً دربيشتري نقاشي هاي شان آدمک يا آدمک هايي را ترسيم مي کنند. تحليل نقاشي هايي که در آن، آدمکي ترسيم نشده است بستگي به قوانين خاصي دارد. محل ترسيم آدمک، اندازه و نسبت آدمک به اشکال ديگر، حالت و حرکت، نوع رنگ، نوع شخصيت نسبت داده شده به آدمک، حالت صورت و سپس به صورت مجزا اجزاي بدن و لباس مورد تحليل قرار مي گيرند.  در کنار آن، سن کودک و جنسيت آن نيز مورد بررسي رار مي گيرد. همان گونه که گفته شد در نقاشي هايي که براي تحليل ارايه مي شود هيچ گونه الگو و کمکي به کودک داده نمي شود و ترسيم نقاشي، در اختيار کودک قرار مي گيرد. الف) آدمک خندان و رنگ ...
7 مرداد 1391

قصه موش کوچولو و آینه

 یکی بود یکی نبود. یک روز موش کوچولویی در میان باغ بزرگی می گشت و بازی می کرد که صدایی شنید:میو میو.موش کوچولو خیلی ترسید.پشت بوته ای پنهان شد و خوب گوش کرد.صدای بچه گربه ای بود که تنها و سرگردان میان گل ها می گشت و میومیو می کرد.  موش کوچولو که خیلی از گربه ها می ترسید، از پشت بوته ها به بچه گربه نگاه می کرد و از ترس می لرزید.بچه گربه که مادرش را گم کرده بود، خیلی ناراحت بود. موش کوچولو می ترسید اگر از پشت بوته خارج شود، بچه گربه او را ببیند و به سراغش بیاید و او را بخورد؛ اما بچه گربه آن قدر نگران و ناراحت بود که موش کوچولو را پشت بوته ی گل سرخ نمی دید.  او فقط می خواست که مادرش را پیدا کند....
7 مرداد 1391

قصه زیبای بزغاله خجالتی

توی یه گله بز ،یه بزغاله خجالتی بود که خیلی آروم و سر به زیر بود .وقتی همه بزغاله ها بازی و سر و صدا راه می انداختنداون فقط یه گوشه می ایستاد و نگاه می کرد. وقتی گله بزغاله ها به یه برکه ی آب می رسید،بزغاله های شاد و شیطون برای خوردن آب می دویدند سمت برکه و حسابی آب می خوردند و آب بازی می کردند . اما بزغاله ی خجالتی اینقدر صبر می کرد تا همه بزغاله ها از کنار برکه برن بعد خودش تنهایی بره آب بخوره .بعضی وقتا از بس دیر می کرد ،گله به سمت دهکده به راه می آفتاد و اون دیگه وقت آب خوردن رو از دست می داد .این جوری اون خیلی خودشو اذیت می کرد.  چوپون مهربون گله بارها و بارها به بز غاله خجالتی گفته بود که باید رفتارشو عوض کنه . اما بز...
7 مرداد 1391

حال گیری از خاله زینب

امروز سه بار حال خاله زینبتو گرفتی 1 - وقتی تو ماشین داشتی با آب و تاب داستان خون دماغ شدن دوستتو توی کلاس ژیمناستیک تعریف می کردی خاله زینب گفت « آره منم دیدم » که تو گفتی چی میگی تو که تو کلاس نبودی 2 - وقتی چند بار سرفه کردی خاله زینب بهت گفت عافیت باشه و تو گفتی حواست کجاس من دارم اِهِه اِهِه می کنم نه عطسه 3 - وقتی دایی علی گردو سبزا رو مغز می کرد و بابا و مامانم تند تند پوس می گرفتن و می دادن به تو خاله زینب گفت یه نفرم به فکر من باشه و تو هم یه گردوی مغز گرفته رو دادی به خاله زینب و اونم کلی قربون صدقت رفت اما تا اومد اونو بخوره از دستش قاپیدی و خوردیش   ...
7 مرداد 1391

تربیت دینی کودکان

  مشکل اصلی آن است که بسیاری از بزرگ ترها فقط آمرند و ناهی و فقط به کودک می گویند این کار را نکن، دروغ نگو، راست بگو و... و چون کودک می بیند که والدین خودشان در عمل برخلاف گفته خویش هستند و عامل به گفتارشان نیستند، انگیزه ای برای این کارها پیدا نمی کند. در روایت های گوناگون حتی در قرآن کریم نیز توصیه شده است که آنچه را می گویید، خودتان هم عمل کنید: «لم تقولون ما لا تفعلون؛ چرا آنچه را می گویید، انجام نمی دهید». امام صادق علیه السلام می فرماید: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ بکوشید به وسیله اعمالتان انسان ها را به نیکی ها و خوبی ها دعوت کننده باشید». نقل است که شخصی پسر خودش را پیش یحیی بن اکثم، قاضی القضات...
7 مرداد 1391

قربون دختر بابایی

1 - امروز وقتی مامان رفت سر جیب بابا و از کیف اون پول برداشت اونقدر جارو جنجال کردی که خدا می دونه که چرا پولای بابامو بر می داری . آخرشم مجبورش کردی اونارو سر جاش بذاره . 2 - امروز وقتی پای کامپیوتر بودی من داشتم اخبارو می دیدم و تو صدام زدی منم چون می خواسم اخبارو گوش بدم خودمو به خواب زدم . وقتی اومدی بالای سرم مامان بهت گفت بابا خستس و خوابیده بیدارش نکن اونو ببوس و تو هم بوسیدی و رفتی ولی کاملن گوش به زنگ بودی تا صدایی از من شنیدی پرسیدی بابا بیدار شد ؟  
5 مرداد 1391

کلک

امروز مامان زهرا واسه ی بعضی کارا رفت بیرون . منم مشغول کارام بودم . صدای زهرا زدم برای شیر خوردن که بلا فرار کرد . تا اومدم شیرو آماده کنم مدتی طول کشید . دیدم خبری از زهرا نیس . رفتم توی اتاقش نبود تو حیاط ، طبقه پایین و ... خلاصه همه جارو گشتم آب شده بود . نگران شدم و هرچی صدا می زدم جوابی در کار نبود که ناگهان باز شدن کوچکی از کمدشو دیدم . شیطونک بلا چه کارا که نمی کنه ...
5 مرداد 1391